- سگ بزوئن
به حمله واداشتن سگ های شکاری به محل زندگی گراز
معنی سگ بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جوانه زدن، ریدن، ریده مالی کردن
زنگ زدن فلزات
لغزیدن، سرخوردن
رویش گیاه، جوشش آب، در زدن
بخیه زدن کوک زدن
دل زدگی
رغن بزوئن
بر رای و عقل کسی مسلط شدن، ترغیب کردن
ته بزوئن، تازدن، لازدن
حرف بی جا زدن، نق زدن
اظهار ناتوانی کردن، به ناچار از عملی دست کشیدن، از پا در
زنگ زدن فلزات
احساس گرسنگی ناگهانی و ضعف کردن
گرفتار شدن
سرکشی کردن
فریاد زدن، فریاد زدن از روی درد
بوی بد غذا، بوی غذای مانده، فاسد شده
شیر آمدن از پستان به طور ناگهانی، جهیدن رگ پستان در اثر
شکسته بندی کردن، تا نهایت فرو بردن
سیخونک زدن
دیدار کردن، سرکشی کردن، خرج برداشتن
جرقه، نور متناوب، سوسو زدن نور، به وسیله ی سوزن چیزی را شکافتن
سوهان زدن
پهلو به پهلو شدن و معلق زدن حیواناتی چون خوک در باتلاق و
پا بیل کردن، با بیل شخم عمیق نمودن، شعله زدن، لهیب آتش
شکسته بندی کردن، بند زدن
آتش زدن، آتش انداختن در چیزی
حرکت کردن، تکان خوردن
کک و مک در چهره پدید آمدن
تا کردن، لازدن، بند انداختن صورت
تیغ زدن، برش دادن
جوانه زدن، برآمدن آفتاب
چیزی را از دست دیگری قاپیدن
جان به لب رسیدن، به ستوه آمدن